English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6331 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
damage threat U منطقه احتمال تولید خسارت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
damage threat U احتمال تولید خسارت
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
damage radius U شعاع منطقه خسارت
certificate of damage U تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
general average U خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
poisson distribution U این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
indemnities U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnity U تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
punitive damages U خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
claim for indemnification U ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
likelihood U احتمال
likelihoood U احتمال
contingency U احتمال
expectancy U احتمال
verisimilitude U احتمال
eventualities U احتمال
aptness U احتمال
contingencies U احتمال
supposition U احتمال
possibilities U احتمال
chance U احتمال
chanced U احتمال
chances U احتمال
chancing U احتمال
liability U احتمال
expectance U احتمال
liabilities U احتمال
like lihood U احتمال
suppositions U احتمال
possibility U احتمال
presumptions U احتمال
presumption U احتمال
probability U احتمال
eventuality U احتمال
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
compound probability U احتمال مرکب
the probability is U احتمال دارد
There is a 50-50 chance. U احتمال 50-50است
the probability is U احتمال میرود
probability ratio U بهر احتمال
probability of kill U احتمال انهدام
probability of ionization U احتمال یونش
probability of detection U احتمال کشف
improbability U عدم احتمال
probability theory U نظریه احتمال
conditional probability U احتمال مشروط
statistical weight U احتمال ترمودینامیکی
transition probability U احتمال جهش
odds U احتمال ووقوع
presumption of fraud U احتمال تقلب
unlikelihood U عدم احتمال
transition probability U احتمال انتقال
stand a chance <idiom> U احتمال داشتن
probability of detection U احتمال اکتشاف
probability of collision U احتمال برخورد
risked U احتمال زیان
contingency U احتمال وقوع
mathematical probability U احتمال ریاضی
inverisimilitude U عدم احتمال
risking U احتمال زیان
moral certainty U احتمال قوی
experimental probability U احتمال ازمایشی
risk U احتمال زیان
on the chance of U نظر به احتمال
contingencies U احتمال وقوع
experimental probability U احتمال تجربی
probability distribution U توزیع احتمال
presumedly U احتمال میرود
probabilism U احتمال گرایی
probability analysis U احتمال کاوی
probability curve U منحنی احتمال
probability function U تابع احتمال
kill probability U احتمال کشندگی
probability factor U ضریب احتمال
risks U احتمال زیان
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
risking U احتمال زیان و ضرر
likelihood U احتمال کلی دارد
kill probability U احتمال واردکردن تلفات
maximum probility detection U تعیین احتمال حداکثر
normal probability curve U منحنی بهنجار احتمال
risking U احتمال زیان یاخطر
it is beyond recall U احتمال لغوشدن ندارد
radial probability distribution U توزیع احتمال شعاعی
risks U احتمال زیان و ضرر
balances U احتمال رویداد خطا
risks U احتمال زیان یاخطر
balance U احتمال رویداد خطا
maximum liklihood method U روش حداکثر احتمال
in all probability U احتمال کلی میرود
risk U احتمال زیان و ضرر
probability density U چگالی احتمال [ریاضی]
risk U احتمال زیان یاخطر
in all like U احتمال کلی دارد
look for <idiom> U با احتمال فکر کردن
angular probability distribution U توزیع زاویهای احتمال
probability density function U تابع چگالی احتمال
risked U احتمال زیان یاخطر
risked U احتمال زیان و ضرر
worst-case U بدترین وضع یا احتمال
probability of kill U احتمال از بین رفتن
It is quite likely that …. U خیلی احتمال می رود که …
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
it is p that he did not go U احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
the odds are that he will doit U احتمال دارد که انکار را بکند
risks U احتمال خطر ریسک کردن
odds-on U دارای احتمال بیش از 5 درصد
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
risk U احتمال خطر ریسک کردن
risked U احتمال خطر ریسک کردن
risking U احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come. U احتمال زیادی دارد که بیاید
single shot hit probability U احتمال اصابت یک گلوله به هدف
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
presume U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely. U به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
presumes U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed U مسلم دانستن احتمال کلی دادن
central tendency U احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
long shot U شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
i p that they are both gone U احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in U کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
characteristic strength U مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
error handling U به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
air defense action area U منطقه پوشش پدافند هوایی منطقه عمل پدافند هوایی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
Recent search history Forum search
1Vintage style
2تعریف فونتیک چیست؟
1a fairly weighted coin
1Oem
2and had to spend a good hour tidying it up!!
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
1Capacitated production facility
0تابع تولید همگن چیست؟
0معادل دهلیز خسارت در بیمه loss corridor
0مفهوم loss corridor یا دهلیز خسارت در بیمه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com